می تونی عاشق بشی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نام خدا
سلام دوستان
می تونی هنوز هم حافظ بخونی ، حالا توی میکده و کنار خم می و زلف پیچ در پیچ معشوقه یا گوشه سجاده خیس از اشک و آه و ناله و تمنای وصال یار
می تونی باز هم سهراب بخونی و غرق بشی توی عشق بازی هاش با برگ و گل و حشره و با نگاه به هر گوشه طبیعت خودت رو جزئی از اون حس کنی و همه چیز رو سرشار ببینی از...هر چیز!
می تونی حتی رپ بخونی و از هرچی دلت خواست بگی یا اصلا نگی!!!
می تونی هزار و یک کار کنی ، هزار و یک چیز بخونی ، هزار و یک چیز بگی ، هزار و یک ... هزار و دو... هزار و سه ... هزارو ....
اما دیگه نمی تونی لیلی و مجنون بخونی ، دیگه نمی تونی شیرین و فرهاد بخونی ، دیگه نمی تونی ویس و رامین ...
انگار خدا هنوز هم همون خداست ، گل همون گل، خار همون خار، حتی کرم همون که سهراب رو دیوونه می کرد اما دیگه انگار ...
نمی دونم ، شاید اونا اشتباهی بودن ! خسرو و لیلی و فرهاد و ویس و مجنون و شیرین و رامین و...
بی گمان باید همین باشد !
اصلا زندگی شاید همین باشد!
و می دانم وقتشه بگی زهر مار!
و دست بردار و برو.....برو خوش باش....چه کار به کار ما داری؟