روز من . . .
امروز یک روز عادی است، یک روز معمولی مثل بقیهی روزها، مثل هر روز گرم دیگری، . و من امروز 23 بار به دور خورشید سوزان چرخیدهام. روز تولد من البته فقط برای من کمی با بقیهی روزها فرق دارد..
پیامهای تبریکی که از دوستان آشنا و ناآشنا گرفتهام، به من یک حس خوب دادهاند و وقتی میبینم دوستان زیادی دارم که مرا از صمیم قلب دوست دارند در دلم ذوق میکنم.
گرچه هرچقدر که امروز برای من مهم است برای دیگران یک روز عادی است. روز تولد من آنچنان اتفاق خاصی نیافتاده است. زندگی همچنان جریان دارد و هر کس دنبال دغدغههایش میدود. روز مرگ من نیز یک روز عادی خواهد بود. مثل همهی روزهای گرم دیگر. فقط این سالگردها را جشن میگیرم تا شاید بهانهای پیدا شود برای گفتن دوستت دارمها.
پس تا هستیم در این روزگار باید لمس کنیم در کف دستانمان زندگی را، دوستی را، عشق را. دستان یکدیگر را بفشاریم و قدر هم بدانیم چرا که این راه را فقط یکبار طی خواهیم کرد و تکراری در پیاش نخواهد بود.
فکر می کنم بهترین بهانه برای شاد بودن همان روز تولد است
امروز روز تولد من است
امروز برای من روز مقدسی است
امروز مثبت ترین روز خداست
من فهمیدم دنیا سرزمین وسیعی است پرازمشکلات سخت و من هم موجودی هستم وسیع تر و سخت تر از دنیا.
من فهمیدم برای نسوختن درگرما باید خود را به میان آب و آتش زد، نه درمیانه آن.
همان روز درگوش من خواندند: تو آمدی که برگردی،
همان روز به من گفتند: شعر، صدا، آب، هوا، مادر، پدر خدا و عشق مال تواست
همان روز فهمیدم که هیچ مجالی از«لحظه» خالی نیست و لحظه هم جای بی خیالی نیست.
من فهمیدم که پدرومادر از ثانیه های بیداری من و گریه های من فقط در لحظه تولد من لذت می برند و دورو بری ها از لحظات خفتن و سکوت و مردگی من.
من فهمیدم که باید شکرگزار بود به خاطر همه چیزهایی که خدا به ما داده و باید شکرگزاربود که خدا هرآنچه را که از او می طلبیم به ما نمی دهد!
امروز مثبت ترین روز خدا است،
امروز روز تولد من است....
نه،امروز روز تولد من و یک نفر دیگر است... و شاید صدها نفر دیگر !
مبارکمان باشد