دلتنگم ...
دلتنگم ...
دلتنگ گذشته ام ! دلتنگ آن پسرک خام و کوچک که همه چیز را زیبا میدید !
نمیدانم ایراد از کجاست . از من ؟! از زمانه ؟! از آدم های اطراف من ؟!
نمیدانم ! هیچ نمیدانم ! این روزها درک و فهمیدن همه چیز علامه ی دهر بودن می طلبد !
کاش همچنان خام می ماندم !
خواب در دنیای بیخیالی ...
دنیای شیرین معصومیت و کودکی ...